<

Friday, December 14, 2007

!!!سعدی تو کیستی

بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوق است در جدایی و جور است در نظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست
باز آ که روی در قدمانت بگستریم
ما را سری است با تو گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم برآن سریم
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
ما با توایم و با تو نه ایم اینت بوالعجب
در حلقه ایم با تو و چون حلقه بر دریم
نه بوی مهر می شنویم از تو ای عجب
نه روی آنکه مهر دگر کس بپروریم
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم
ما خود نمی رویم دوان از قفای کس
آن می برد که ما به کمند وی اندریم
سعدی تو کیستی که در این حلقه ی کمند
چندان فتاده اند که ما صید لاغریم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home