روزهایی که بر صندلی کنار پنجره گریستم
روزهایی که بر صندلی کنار پنجره گریستم
روزهای آفتاب
روزهای ابر
روزهای مینا تو می توانی
روزهای جنگ
روزهای همسایه ها پشت پنجره
روزهای نفرین بر هر که که هست
روزهای عکس بابا پشت شیشه مصمم
روزهای چیست فلسفه خلقت
روزهای طولانی، روزهای کوتاه
روزهای ساعت شد دوازده، شد یک، کی نهار می خوریم پس
روزهای عمرم
گذشت
کند، کند، عین لاک پشت
عین خرگوش
به آنی جست زد، گذشت
و اکنون
روزهای دیگری در پیش است
روزهای آفتاب
روزهای ابر
روزهای مینا تو می توانی
روزهای جنگ
روزهای همسایه ها پشت پنجره
روزهای نفرین بر هر که که هست
روزهای عکس بابا پشت شیشه مصمم
روزهای چیست فلسفه خلقت
روزهای طولانی، روزهای کوتاه
روزهای ساعت شد دوازده، شد یک، کی نهار می خوریم پس
روزهای عمرم
گذشت
کند، کند، عین لاک پشت
عین خرگوش
به آنی جست زد، گذشت
و اکنون
روزهای دیگری در پیش است